محسن تنابنده شاهنقش دیگری رو کرد
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۲۳۹۰۸
نه تصاویر آخرالزمانی معدن، نه قاببندیهای زیبا و کارتپستالی نایبسرخیها. برگ برنده رهایم کن -فارغ از تمام کم و کاستیها یا جذابیتهایش- چیز دیگری است: جور کردن درست و دقیق در و تخته نقش و بازیگر آن هم با استفاده از بازیگرانی که یا شمایلی تثبیت شده در ذهن مخاطب دارند یا به دلیل ویژگیهای شخصی نمیتوانند در اجرای نقشها، خودشان را پنهان کرده و تمام و کمال به شکل آن در آیند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محسن تنابنده شاهنقش دیگری رو کرد
رهایم کن -مثل هر اثر دیگری- ضعفهایی دارد که ممکن است بیننده را دچار دودلی کند؛ از اسلوموشنهای وقت و بیوقت تا قابل پیشبینی بودن خط عاشقانه داستان -برخلاف غافلگیریهایی که در داستانهای فرعی شاهدش هستیم- و... با وجود همه اینها رهایم کن آنی دارد که مخاطب را درگیر میکند. از خرده داستانهای متعدد گرفته تا نمایش فضاهایی غیرمعمول و بعضا هولناک معدن و معدنچیها، تصویربرداری عموما تمیز و چشمنواز، شخصیتپردازیهای کمنقص و پرهیز از افتادن در دام عاشقانههای عامهپسند و تکراری (البته تا به اینجا یعنی قسمت هشتم).
نویسنده برای جذب مخاطب تمام هم و غمش را بر مثلثهای عشقیاش متمرکز نکرده و خطوط مختلف و موازی داستانی را طوری پیش میبرد که نمیشود به قطعیت گفت کدام خط داستان اصلی و کدامشان خرده داستانهایی است که قرار است به پیشبرد خط اصلی کمک کرده و وزن قصه را بالاتر ببرند. چند خط داستانی موازی در هم گره خورده و طنابی ساختهاند که در عین درهم تنیدگی هر کدام به شکلی مستقل دیده شده و فضاهای متفاوتی میسازند.
در این سریالِ شهرام شاهحسینی از لحظات عاشقانه آتشینی که تلاش میکند بالا رفتن تپش قلب عاشق و معشوق را به مخاطب انتقال دهد، خبری نیست. بعد از یک صحنه کوتاه در قسمت اول که در آن تکلیف مخاطب با ارتباط عاطفی دو شخصیت اصلی حاتم (محسن تنابنده) و مارال (هدی زینالعابدین) مشخص میشود، کارگردان فیتیله پرداخت مرسوم عاشقانههای تند و تیز را پایین کشیده و عشقی جا افتاده، موقر و عمیق را در پسزمینه داستانش قرار میدهد که نیازی به نمایشگری و ابرازهای مکرر ندارد. رویکردی که از نقاط مهم قوت سریال به حساب میآید. اما بزرگترین برگ برنده این مجموعه شخصیتپردازی، انتخاب بازیگر و هدایت آنها به خصوص در چند مورد خاص است.
شهرام شاه حسینی لااقل در انتخاب دو نقش حاتم (محسن تنابنده) و ناصر (حسن معجونی) ریسکی عجیب و البته موفق و دیدنیای کرده است؛ انتخاب دو بازیگری که به دلایل فیزیکی و همینطور لحن حرف زدن و حجم صدا، علیرغم قابلیتها و توانمندیهایشان به سختی میتوانند سابقه ذهنی مخاطب را از نقشهای قبلی و از کاراکتر واقعی خودشان دور نگه داشته و در قالب نقش تازه فرو روند؛ بیاینکه در هر نقش، شمایل قبلی یا خودشان جلوتر از کاراکتر جدید برای تماشاگر دست تکان ندهد.
سخن گفتن یکنواخت و کشدار معجونی و حالات چهره و بدن او، یا ته لهجه تنابنده و حجم صدا و شیطنت خاص چشمهایش وقت خنده، ویژگیهایی به آنها میدهد که به سختی قابل پنهان کردن یا تغییر دادن هستند. دیدن مکرر این خصلتها که لاجرم فرد با خود به نقشهای مختلف میبرد، وضعیتی را میسازند که دیگر تفکیک بازیگر از نقش (و بالعکس) برای بیننده سخت یا بعضا غیرممکن میشود و این برجستگیهای فردی مثل دم خروس از پس همه نقشها بیرون میزند.
برای ذهنی که فیزیک و بدن و بیان فرد را به نظامهای روانی و اجتماعی و طبقاتی خاصی پیوند میدهد، باورپذیر نیست که مثلا بازیگری با صدای نازک و عروسکی را در نقش گردنکلفتی خلافکار ببیند؛ مگر در موقعیتی کمیک. سخت است که لحن ویژه، آرام و بیتفاوت معجونی را به قشر و طبقهای خاص نسبت ندهد یا آکسانگذاریهای کلامی تنابنده را بشنود و یاد نقی معمولی شمالی با تمام آن خصلتهای رفتاریاش نیفتد. از آنجا که صفات و ویژگیهای ظاهری هر فرد، الگوهای رفتاری خاصی را در ذهن ترسیم میکند، رهایی از این الگوهای ذهنی رفتاری هم برای تماشاگر و هم برای بازیگر سخت و بعضا نشدنی است.
سریال رهایم کن اما این موقعیت را به این دو بازیگر داده تا تمام و کمال در قالب نقشی تازه جا بگیرند بیاینکه برای بیننده یادآور شخصیتی تکراری و از قبل دیده شده باشند یا خودشان پیش و بیش از نقش دیده شوند.
شاهحسینی با شناخت دقیق و درستش از نقشها و همینطور قابلیتهای بالقوه این ویژگیهای تنابنده و معجونی طوری این دو را با هم جفت انداخته که سطح انرژی درونی نقش با فرد و تمام خصلتهایش یکی شده و در خدمت هم و برخاسته و همساز با هم قرار گیرند. طوری که رزوههای کاراکتر چنان در مهرههای بازیگر چفت شود که دیگر نه صدای تمیز و شیک معجونی بیرون بزند نه نقی معمولی تنابنده.
از همان قسمت اول، نقی معمولی دست از سر تنابنده بر میدارد و تنابنده «حاتم» میشود. قهرمانی میانسال، جدی، لوتی، عاشق، خانوادهدوست، لات و مصمم که به جای خان بزرگ برای خانواده و روستا پدری میکند. گریم خوب، کاهش وزن، فرم ایستادن، راه رفتن، نگاه کردن، تلاش نسبتا موفق در پنهان ماندن لهجه همگی کمک کردهاند تا حاتم مردی تازهظهور و جذاب باشد که علاقه، همراهی و همدلی مخاطب را برمیانگیزد. کمگویی و جدیت این کاراکتر هم به کمک آمده تا تنابنده هم در ادای جملات و هم در بازی با چهره و حرکات، فرصت کنترل و طمانینه بیشتری داشته باشد و خشونت چهرهاش که اغلب با شیطنت پیدا و پنهان چشمها پس رانده میشد حالا در نبود لبخندهای پیاپی مجال بروز بیابد.
این شانسی است که رهایم کن به حسن معجونی هم داده است؛ لحن متفاوت و کشدار معجونی، بیخیالی و خونسردی در حرف زدن، کاملا بر کاراکتر بیخیال و علاف و باری به هر جهتِ ناصر نشسته است. طراحی لباس و صحنه هم به کمک آمده تا فاصله (تقریبا) همیشگی بین نقش و معجونی برداشته شده و همه چیز بر هم منطبق شود، بیهیچ بیرونزدگی. اتفاقی هیجانانگیز که نهایتا در کنار بازی خوب دیگر بازیگران، طراوت و جذابیت و هیجانی به سریال میدهد که آن را با همه کم و کاستیهایش دیدنی میکند.
منبع: جماران
کلیدواژه: زلزله ترکیه و سوریه محسن تنابنده رهایم کن سریال رهایم کن زلزله ترکیه و سوریه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۲۳۹۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تمجید میرجلالالدین کزازی از «مست عشق»
میرجلالالدین کزازی میگوید: فیلم «مست عشق» از اندک فیلمهایی است که از دیدنش شادمان و خشنود بوده است.
این استاد زبان و ادبیات فارسی و شاهنامهپژوه در حاشیه اکران خصوصی «مست عشق» برای ادیبان و چهرههای فرهنگی، در گفتوگو با ایسنا درباره این فیلم اظهار کرد: از نگاهی فراخ و فراگیر، دید و داوری من درباره این توژینه داستانی یا فیلم این است که دستاندکاران و پدیدآورندگان آن در کار هنری که میخواستهاند کرد، کامدار بودهاند. توانستهاند به آن آماجها و آرمانهایی که در سر میپروردهاند، دست بیابند. از این دید این فیلم یکی از اندک فیلمهایی است که من از دیدن آن، از آغاز تا انجام فیلم، شادمان و خشنود بودم.
او افزود: آن دریافتی که این هنرمندان از چهره مولانا و منش و کنش او داشتهاند، در بخشی گسترده در این آفریده هنری بازتاب یافته است. دمهای دلپذیری را من به هنگام دیدن فیلم گذرانیدم اما چند ویژگی بیشتر بر من کارگر افتاد؛ بجز کارگردانی که هر چه در فیلم میگذرد به راستی به گونهای به او بازمیگردد زیرا اوست که سررشتهها را در دست دارد، خُنیا یا موسیقی فیلم بسیار باشکوه ، کارساز و اثرگذار بود، به همان سان فیلم برداری آن. سه دیگر، آوابرداری این فیلم. از دید فنی این سه، نمود بیشتری در چشم من داشت.
کزازی درباره گفتوگوهای بین شمس و مولانا که از دید برخی، شاید برای مخاطب عام دیریابتر باشد و اینکه آیا فیلم توانسته شمایی از مولانا و شمس را به مخاطب عامتر معرفی کند، گفت: بیشینه این گفتوگوها چون از آبشخورها ستانده شده بود، از ویژگیهای بسیار پسندیده فیلم شمرده میشود اما زبان فیلم، شاید ناچار بودهاند من داوری نمیکنم، با زبان روزگار مولانا همیشه سازگار نبود، شاید میخواستهاند که بیننده امروزین بتواند پیوند بیشتری با فیلم بیابد. ببینندهای که با ادب پارسی و زبان مولانا به بسندگی آشنا نیست.
انتهای پیام